به گزارش مشرق، چند روز قبل زن جوانی هراسان به یکی از کلانتریهای پایتخت رفت و از ربوده شدن و آزار و اذیتش توسط دو سرنشین یک پراید خبر داد. وی به مأموران گفت: از محل کارم بیرون آمدم و منتظر تاکسی بودم. کمی در خیابان منتظر ماندم که ناگهان خودروی پرایدی در مقابل پایم توقف کرد. به غیر از راننده یک نفر هم روی صندلی عقب نشسته بود که گمان کردم مسافر است.
من روی صندلی جلو نشستم و راننده حرکت کرد. اما هنوز دقایقی نگذشته بود که مسافر صندلی عقب چاقویی روی پهلویم گذاشت و تهدید کرد که هر چه پول نقد و وسایل با ارزش دارم در اختیارشان بگذارم. آنها بعد از کتک زدن و تهدید مرا از خودروشان به بیرون پرتاب کرده و پولها و وسایل با ارزشم را نیز به سرقت بردند. من هم با کمک خودروی عبوری خودم را به پلیس رساندم.
چهره نگاری متهم
با شکایت زن جوان تحقیقات برای دستگیری پراید سواران به دستور بازپرس شعبه یازدهم پلیس آگاهی پایتخت آغاز شد. در بررسیهای اولیه کارآگاهان به چهره نگاری متهمان پرداختند. تصویر چهره نگاری آنها با تصاویر آلبوم متهمان اداره آگاهی مورد بررسی قرار گرفت و در میان این تصاویر، کارآگاهان موفق شدند یکی از متهمان را شناسایی کنند.
متهم جوانی که بارها به اتهام سرقت و زورگیری در شهرستان به زندان افتاده بود. بررسیها نشان میداد، وی چند روز قبل بهخاطر سرقت لوازم داخل خودرو از سوی مأموران پلیس اداره آگاهی یکی از شهرستانهای غربی کشور بازداشت شده و در زندان به سر میبرد.
بدین ترتیب با دستور بازپرس مصطفی واحدی، متهم جوان از زندان به اداره آگاهی منتقل شد. وی که خود را در مقابل مدارک پلیسی و قضایی میدید به سرقت و آزار و اذیت زن جوان اعتراف کرد. بهدستور بازپرس جنایی تحقیقات درخصوص جرایم احتمالی او ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
چرا این زن را ربودید؟
وقتی او را با کلی طلا و گوشی گرانقیمت در دستش کنار خیابان دیدیم که منتظر تاکسی بود به ذهنمان رسید که از او سرقت کنیم. وگرنه ما اصلاً ساکن تهران نیستیم.
چرا به تهران آمده بودی؟
چند وقت قبل از زندان آزاد شدم و دنبال کار بودم. اما به یک سابقه دار کسی کار نمیدهد. میخواستم دوباره سراغ همان سرقت لوازم داخل خودرو و زورگیری بروم که یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. او گفت چون سابقه دار هستم باید شگرد خلافم را عوض کنم. او پیشنهاد داد که شرخری کنم و میگفت چون شاکیها نمیتوانند شکایت کنند هیچ وقت گیر نمیافتیم. از طرفی هم شرخری برای ما پول خوبی داشت مثلاً اگر میخواستیم یک میلیارد تومان نقد کنیم حدود 100 میلیون تومان گیرمان میآمد و همین پول درآمد چندین بار دزدی داشت. بههمین خاطر باهم شرخری و چکهای بلامحل را وصول میکردیم تا اینکه یک چک به دستمان رسید که محل سکونت صاحب چک تهران بود. با دوستم راهی تهران شدم و در خیابان در حال عبور بودیم که چشممان به زن جوان افتاد و تصمیم به سرقت از او گرفتیم.
تو که سابقهداری فکر نمیکردی بازداشت شوی؟
راستش هم من هم همدستم با خودمان گفتیم ما که در تهران سابقهای نداریم، پس پلیس نمیتواند هویت ما را شناسایی کند. برای همین باخیال راحت نقشهای که در سر داشتیم را اجرا کردیم.
منبع:ایران